كاش دلها يمان آنقدر ابري بود كه با رگبار بهاري باريدن مي گرفت.
و به اشاره ي نسيمي رنگين كمان مي شد!
كاش اقاقي سپيد آنقدر عمر مي كرد
كه عاشق شدن شقايقها را به چشم ببيند!
كاش دخترك گل فروش شهر.زير آن پل سياه خاطراتش را مدفون نمي كرد تا پسرك فرصت بيشتر عاشق شدن را داشته باشد!
ممنون كيا عزيز. زيبا بود